رویا
باز روبرویم هستی
به چشمانم خیره می شوی
لبریز از خواستنت می شوم
انوقت عشقت از افکارم سراریز می شود
بعد با نگاهت به تمام سلولهای تنم نفوذ می کنی
گرم میشوم....نه......می سوزم
یاز نگاهت در چشمانم گم شد
باز دستانت را از دست دادم
چشمانم را باز می کنم
اینبار هم خواب می دیدم